کد مطلب:28699 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:122

سندِ داوری












2595. الأمالی - به نقل از جُندَب -:آن گاه كه بر آن شدند تا فیصله نامه ای میان امیر مؤمنان و معاویة بن ابی سفیان نگاشته شود، عمرو بن عاص با مردانی از شام، و عبد اللَّه بن عبّاس با مردانی از عراق، گرد هم آمدند.

امیر مؤمنان به كاتب گفت:«بنویس:این، توافق نامه ای است میان امیر مؤمنان علی بن ابی طالب و معاویة بن ابی سفیان».

عمرو بن عاص گفت:نام او و پدرش را بنویس و لقب امیر مؤمنان را برایش منگار، كه او امیر ایشان است نه ما!

احنف بن قیس [ به امام علیه السلام] گفت:این نام را پاك مكن، كه اگر كنی، بیم دارم دیگر هرگز به تو باز نگردد.

امیر مؤمنان از محو آن لقب، خودداری كرد و بسیاری از روز، بگو مگو بر سرِ آن ادامه یافت. اشعث بن قیس گفت:این نام را پاك كن، كه خدا [ صاحب] آن را غمگین كُناد!

امیر مؤمنان گفت:«اللَّه اكبر! سنّت برابرِ سنّت و مانند به مانند! من در روز حدیبیّه، كاتب پیامبر خدا بودم و او به من املا فرمود:"این، توافق نامه محمّد پیامبر خدا با سهیل بن عمر است". سهیل به وی گفت:لقب پیامبر خدا را بزدا، كه ما آن را برای تو نمی پذیریم و پیامبریِ تو را گواهی نمی دهیم. تنها نام خود و پدرت را بنگار. من از زدودن آن ابا كردم؛ امّا پیامبر صلی الله علیه وآله فرمود:"ای علی! آن را بزُدا. زود است كه تو نیز به چنین امری خوانده شوی، حال آن كه بر آن مجبوری"».

عمرو بن عاص گفت:سبحان اللَّه! چنین تمثیلی می آوری، حال آن كه ایشان كافر بودند و ما مؤمنیم!

امیر مؤمنان گفت:«ای پسر نابغه [ ی زناپیشه]! چه هنگام، تو یاور فاسقان و دشمنِ مؤمنان نبوده ای؟ آیا جز به مادرت شباهت داری كه تو را پس انداخت؟».

عمرو گفت:بی شك، پس از این، میان من و تو نشستی نخواهد بود.

امیر مؤمنان گفت:«به خدا سوگند، من امیدوارم كه خداوند، مجلسم را از تو و همانندانت پاك گردانَد».

سپس توافق نامه نوشته شد و مردم بازگشتند.[1].

2596. تاریخ الطبری - به نقل از عبد الرّحمان بن جُندَب، از پدرش در بیان مُفاد سند داوری -:سند داوری از این قرار بود:

به نام خداوند بخشنده مهربان.

این، توافق نامه ای است میان علی بن ابی طالب و معاویة بن ابی سفیان. علی، آن را بر كوفیان و همراهان مؤمن و مسلمانشان نافذ می داند؛ و معاویه، بر شامیان و همراهان مؤمن و مسلمانشان. [ آن توافق این است: ] ما به حكم خدای عزوجل و كتاب او سر فرود آورده ایم و هیچ چیز، جز آن، مایه وحدت ما نیست. كتاب خدای عزوجل از آغاز تا پایان، میان ما داور است؛ آنچه را زنده داشته، زنده می داریم؛ و آنچه را میرانده، می میرانیم.

[ وتوافق كردیم كه] آنچه این دو داور، ابو موسی اشعری عبد اللَّه بن قیس و عمرو بن عاص قرشی، در كتاب خدای عزوجل بیابند، به آن عمل كنند و آن جا كه در كتاب خدای عزوجل حكمی نیابند، به سنّت عادلانه مورد اتّفاق و خلاف ناپذیر رفتار نمایند.

دو داور از علی و معاویه و لشكریانشان عهد و پیمان، و از مردمْ اطمینان می ستانند كه خویش و خاندانشان در امان باشند و امّت، آن دو را بر آنچه بدان حكم می كنند، یاری دهد.

به موجب عهد و پیمان خدایی، بر مؤمنان و مسلمانانِ هر دو طرف واجب است كه آنچه را در این پیمان نامه می آید و حكم آن دو داور بر مؤمنان ایجاب می كند، بپذیرند. پس تضمین امنیّت، پیروی از حق، و فرو نهادنِ سلاح، تعهّدی است كه ایشان برای خود، خویشاوندان، اموال، و حاضر و غایب خویش می پذیرند.

و به موجب عهد و پیمان خدایی، بر عبد اللَّه بن قیس و عمرو بن عاص واجب است كه میان این امّت، داوری كنند و آن را به جنگ و تفرقه نكشانند تا به عصیان برخیزند. سرآمدِ زمان داوری، [ ماه مبارك] رمضان است؛ امّا اگر بخواهند آن را تمدید كنند، باید با رضایت طرفین باشد. اگر یكی از دو داور [ در این مدّت ]وفات یابد، امیرِ هر گروه از میان عدالت پیشگان دادگر، برای وی جانشینی بر می گزیند.

مكان داوریِ ایشان كه در آن به حكمیّت می نشینند، جایی است كه با كوفیان و شامیان به یك اندازه فاصله داشته باشد؛ و به موجب خشنودی و دوستاریِ آن دو، هر كه را بخواهند، در آن مكان حضور می یابد و هر كه را بخواهند، به گواهی می گیرند و آن گاه، گواهیِ خویش را بر این پیمان نامه می نگارند. و هر كس از مفاد این پیمان نامه سرپیچد و راه انكار و ستم در پیش گیرد، امّت را بر ایشان غلبه خواهد بود.

بار خدایا! ما از تو، رویاروی آن كس كه از این پیمان نامه سرپیچد، یاری می طلبیم![2].

2597. شرح نهج البلاغة - به نقل از ابو اسحاق شیبانی -:صلح نامه را نزد سعید بن ابی بُرده، بر صفحه ای زرد خواندم و بر آن، دو مُهر بود؛ مُهری زیرین و مُهری زِبَرین.

بر مُهرِ علی علیه السلام [ این نقش] بود:«محمّد رسول اللَّه»؛ و بر مهر معاویه [ نیز]:«محمّد رسول اللَّه». آن گاه كه علی علیه السلام خواست این قرارداد میان خود و معاویه و شامیان را امضا كند، به وی گفته شد:آیا اقرار داری كه ایشان مؤمن و مسلمان اند؟

علی علیه السلام گفت:«من نمی پذیرم كه معاویه و یارانش مؤمن و مسلمان اند؛ بلكه وی هر چه بخواهد، می نویسد و به آنچه برای خود و یارانش می پسندد، اقرار می كند و خود و یارانش را هرگونه بخواهد، نام می نهد».[3].

2598. تاریخ الطبری - به نقل از فضل بن خدیج كِنْدی، درباره سند داوری -:آن نامه در ماه صفر نگاشته شد و مهلت تعیین شده برای دیدار داوران از [ ماه مبارك ]رمضان تا هشت ماه بود.

سپس مردم، كشتگانشان را به خاك سپردند و علی علیه السلام، اَعوَر را فرمان داد كه بانگ بازگشت را میان سپاهیان سر دهد.[4].

2599. تاریخ الطبری - به نقل از ابو جعفر -:سند داوری میان علی علیه السلام و معاویه، روز چهارشنبه سیزدهم صفر سال 37 هجری نگاشته شد، با این قرار كه علی علیه السلام و معاویه در ماه رمضان، در دُومَةُ الجَندَل به جایگاه داوران درآیند.[5].









    1. الأمالی، طوسی:315/187، وقعة صفّین:508، تاریخ الطبری:52/5.
    2. تاریخ الطبری:53/5، الأخبار الطوال:194، الكامل فی التاریخ:388/2.
    3. شرح نهج البلاغة:233/2، ینابیع المودّة:19/2، وقعة صفّین:509.
    4. تاریخ الطبری:59/5، أنساب الأشراف:111/3.
    5. تاریخ الطبری:56/5، الكامل فی التاریخ:389/2، البدایة والنهایة:277/7.